شعر در مورد آذربایجان
شعر در مورد آذربایجان شرقی , شعری در مورد آذربایجان شرقی , شعر ترکی در مورد آذربایجان شرقی,شعر در مورد آذربایجان,شعری در مورد آذربایجان,شعر در مورد آذربایجان,شعر ترکی در مورد آذربایجان,شعر فارسی در مورد آذربایجان,شعر در مورد جمهوری آذربایجان,شعر زیبا در مورد آذربایجان,شعر در مورد کشور آذربایجان,شعر ترکی در مورد آذربایجان غربی,شعری در مورد آذربایجان غربی ,شعر ترکی درباره آذربایجان,اشعار ترکی در مورد آذربایجان,شعر فارسی در مورد آذربایجان شرقی,شعر فارسی در مورد آذربایجان غربی,شعری فارسی در مورد آذربایجان,شعر فارسی شهریار در مورد آذربایجان,شعر فارسی درباره آذربایجان,شعر فارسی شهریار درباره آذربایجان,شعر درباره جمهوری آذربایجان,شعر درباره کشور آذربایجان,شعر آذربایجان شهریار,شعر آذربایجان شهریار,شعر بیچاره آذربایجان شهریار,شعر آذربایجان,شعر آذربایجانی,شعر آذربایجان مارالی,شعر آذربایجان رهی معیری,شعر آذربایجانیم,شعر آذربایجان سن سن منیم,شعر آذربایجانی ترکی,شعر آذربایجان شرقی,شعر آذربایجان غربی,شعر آذربایجانی آپارات,شعر ترکی آذربایجانیم,شعر های آذربایجانی,شعر عاشقانه آذربایجانی,سبک شعر آذربایجانی,شعر کودک آذربایجانی در نود,شعر لالایی آذربایجانی,متن شعر آذربایجان مارالی,شعر ترکی آذربایجان,شعر ترکی آذری,شعر ترکی آذربایجان,شعر ترکی آذربایجان شرقی,شعر ترکی آذربایجان غربی,کتاب شعر ترکی آذربایجانی,شعر به زبان ترکی آذربایجانی,شعر درمورد آذربایجان شرقی,شعر محلی آذربایجان شرقی,شعری درمورد آذربایجان شرقی,شعر شهریار در مورد آذربایجان شرقی,شعر ترکی در مورد آذربایجان شرقی,شعر درباره ی استان آذربایجان شرقی,شعر ترکی در مورد آذربایجان غربی,شعر درباره آذربایجان غربی,شعر های آذربایجان غربی,شعر درمورد آذربایجان غربی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آذربایجان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
صف آذربایجان توصیف روی دلبــــر است
خاک پاکش تا ابـــــد بر دیده ی ما توتیاست
فخر اِله بابـــک اگر ایران یولوندا جان و ِریر
خون سرخش قسمتی از پرچم ایران ماست
شعر در مورد آذربایجان شرقی
گِچدی دونیا دان دونن ، قالدی بوگوندَ جاودان
کیم دِئیر بابک اولوب بابک بیزَ راز بقاست
شعری در مورد آذربایجان شرقی
ماد کوچک باز میگردد به ایـــــــــران بزرگ
زین بـزرگی روزگار باســــتان آید به یاد ..
اتحاد حزب توده ، با دموکــــــــرات چموش
جمع چپ چشمان کور و ناتوان آید به یاد..
شعر ترکی در مورد آذربایجان شرقی
تـرک تازی در زمـیـن آتـــــــــروپـات و مـادها
بازی موش و دم شیـر ژیـــــان آید به یاد..
نام آذربایجان و مــــــــردم آن پارسیست
وصلهی ترکی زدن از ناکســان آید به یاد..
شعر در مورد آذربایجان
از تمام مرزهای کشـــــورم خون میچکد
بس که ببریدند درد استخــــوان آید به یاد
جان من، جان شما ای مردم ایـــرانزمین
آنچه مـیگویم ز تدبیـــــر جهان آید به یاد
شعری در مورد آذربایجان
عشق میــــهن از تمام زندگی بالاتر است
گر وطن باشــــد خدای مهربان آید به یاد
شعر در مورد آذربایجان
شاید جهان وطن بزرگی باشد
اما از زادگاه من کوچکتر است
شعر ترکی در مورد آذربایجان
بریـــــــده از وطن خواهد تو را بخشد به بیگانه
بـریــــــده باد دستِ آنکه مـیپوید خطاکــــاری
عدوی خیــــــــرهسر این بار ترفـنـــدی دگـر دارد
که بخشـــد خاک پاکت را به ارباب دگــــــــر آری
شعر فارسی در مورد آذربایجان
زبان را کرده است آویز، سخــــــن از تجزیه راند
بگو با او که ای نادان تهی از عقل و هوشیاری
جوانمـردان آذربـایـجان آگــــــــــاه و بـیــــدارنـد
و نـپـذیـرند نـیـرنـگ خیانت پیـشــــــــه مـکاری..
شعر در مورد جمهوری آذربایجان
اگر تُرک گویم نه آن آذری
که ایران اگر گوهر او گوهری”
شعر زیبا در مورد آذربایجان
آن گنج که پارس یا خراسان دارد
از گنجه و سُهرورد و شروان دارد
هرچند ربوده اندش از مام وطن
ارّان در جسم روح ایران دارد
شعر در مورد آذربایجان شرقی
چون فکر اگرچه کرده مأوا در سر
آذربایجان دل است و ایران پیکر
هان بد مسگال دشمنا کاین آذر
در دامن خود ترا کند خاکستر
شعر ترکی در مورد آذربایجان غربی
روز جانبازیست ای بیچاره آذربایجان
سر تو باشی در میان هر جا که آمد پای جان
ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من
چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان
شعری در مورد آذربایجان غربی
تو همایون مهد زرتشتی و فرزندان تو
پور ایرانند و پاک آیین نژاد آریان اختلاف
لهجه، ملیت نزاید بهر کس ملتی
با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
شعر ترکی درباره آذربایجان
گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نه ای
صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان
بی کس است ایران، به حرف نا کسان از ره مرو
جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان
اشعار ترکی در مورد آذربایجان
با خطی برجسته در تاریخ ایران نقش بست
همت والای سردار مهین ستارخان
این همان تبریز کامثال خیابانی در او
جان برافشاندن بر شمع وطن پروانه سان
شعر فارسی در مورد آذربایجان شرقی
این همان تبریز کز خون جوانانش هنوز
لاله گون بینی همی رود ارس ، دشت مغان
شعر فارسی در مورد آذربایجان غربی
بو منیم وطنیم، بو منیم ائلیم
جانیمدان عزیزدیر توپراغیم دیلیم
آل قانا بویانسام یادا ساتمارام
شرفیم وطندیر بیر آن آتمارام
شعری فارسی در مورد آذربایجان
آنامین قانیدیر آخان قولومدا
دؤیوشه گئده رم وطن یولوندا
قورباندیر بو خالقا بو یوردا جانیم
باشی اوجا یاشاسین آذربایجانیم
شعر فارسی شهریار در مورد آذربایجان
خاک آذربایجان ای سرزمین افتخار
ای به دین مرزداران مرزداری سر به دار
ای هوایت عنبر آگین باغ و راغت مشکبیز
جویبارت مشکبار و کوهسارت مشکسار
شعر فارسی درباره آذربایجان
راسخ و نستوه و بشکوه و ستبر و سرفراز
راست چون سرو تناور در گذار روزگار
افسری بر فرق دانش چون تو را علامه هاست
سروری بر چامه سازان زانکه داری شهریار
شعر فارسی شهریار درباره آذربایجان
راست گفتندم که ایران پیکر و این خطه سر
دارم این در گرانسنگ از نیاکان یادگار
آن امام راستان خواندت هماره پیشتاز
وه چه خوش نامی بهین فخری چو زمزم خوشگوار
شعر درباره جمهوری آذربایجان
در ملایر یافتم نشو و نما اما دلم
می زند پیوسته پر با نام و یاد آن دیار
هر کجا نقش هنر دست تو در آن نقشبند
هر کجا رنگ شرف رنگ تو بر آن آشکار
شعر درباره کشور آذربایجان
فارسی همواره رنگ و روی و رونق از تو داشت
حجتم خاقانی و صائب نظامی شهریار
بوسه بر کوه و در و دشتت زنم وین بوسه را
می ستایم زانکه دارد زاوستادم یادگار
شعر در مورد آذربایجان شرقی
راد زی آباد زی وز هر غمی آزاد زی
تا دماوند و سبالان و سهند است استوار
اولین در سفتنم در چامه در مدح تو بود
زیبدم گر آفرین آید ز عرش کردگار
شعر آذربایجان شهریار
سرزمین قوم باایماندی آذربایجان
افتخار و عزّت ایراندی آذربایجان
شعر بیچاره آذربایجان شهریار
هیچ زبانی به مانند زبان عاشقانه و دوست داشتنی ترکی نیست
اگر این زبان اصیل را با زبان دیگری مخلوط کنی دیگر اصیل نخواهد بود
اگر شاعر شعر خود را با فارسی و عربی مخلوط نکند
آنهایی که شعر را می خوانند و یا می شنوند کسل نخواهند شد
شعر آذربایجان
شاعر فارسی زبان اکثر حرفهای خود را از ما برداشته
شاعری مانند صابر که حرفی برای گفتن دارد بخیل نمی شود
ضرب المثلها و فلکلوریهای ترکی در دنیا نظیر ندارد
در روستا مَثَل است که لحاف خان از پارچه کهنه درست نمی شود
شعر آذربایجانی
لشکر ترک قیصر روم را به اسارت گرفت
گفته انوشیروان است که چنین تاریخی نمی تواند داستان باشد
شعر باید مانند غذا طعم و نمک داشته باشد
تمام اهل روستا می دانند که بدون دوشاب نمی توان خشیل ( نام یک غذاست ) درست کرد
شعر آذربایجان مارالی
حرفها مانند جواهر هستند که اگر اصل و بدلی بودنش را
کسی باشد که تشخیص بدهد اینقدر پست ( آشغال ) نخواهد شد
نمی توانی شاعر شوی اگر از مادر شاعر زاده نشده ای
عزیزم تو مس ( کنایه از بدلی بودن طلا ) هستی . هر پیراهن زردی که طلا نمی شود
شعر آذربایجان رهی معیری
اگر قدت زیادی کوتاه باشد حیله گر و مکار می شوی
زیاد هم بلند قد نباش که آدم بلند قد عقل زیادی ندارد ( کنایه از متعادل بودن )
پسرم من نه می توانم ظالم باشم و نه اهل قصاص
این را در سرت فرو کن که ابریشم پشم بز نمی شود
شعر آذربایجانیم
عشق را آزاد بگذار و اجازه بده آثار خود را در طبیعت (طبیعت انسانی ) نشان بدهد
غزال وحشی که در کوه و صخره ها به دنیا آمده نمی تواند حیوان آرامی شود
انسان کسی است که دست مستضعفان را بگیرد ( یاری کند )
کسی که خدا از او راضی باشد ذلیل نمی شود
شعر آذربایجان سن سن منیم
هر چند که سراب آب معدنی ، کره و عسل دارد
اگر سر به فلک هم بزند باز هم سراب نمی تواند اردبیل شود
اگر برای ملت غمخواری باشد این بچه ها به ترکه چوب ( کنایه از لاغر شدن ) تبدیل نمی شوند
از اربابهایمان هم کسی پیدا نمی شود که شکم گنده باشد
شعر آذربایجانی ترکی
همیشه در و دیوار پر است از ادویه جات
اما وقتی که مادرم شکم درد می گیرد زنجبیل پیدا نمی شود
مانند طبع این شهریار که می توان در چشمه آن شنا کرد
نمی گویم کوثر می تواند باشد اما از سلسبیل افضل تر است ( دو آب بهشتی )
شعر آذربایجان شرقی
کونلوم قوشی قاناد چالمازسنسیز بیر ان آذربایجان
خوش گونلریم گتمیر مدام خیالیمدان آذربایجان
شعر آذربایجان غربی
صائب از خاک پاک تبریز است
هست سعدی گر از گل شیراز
ز حسن طبع تو صائب که در ترقی باد
بلند نام شد از جمله شهرها تبریز
شعر آذربایجانی آپارات
تبریز نگو هر آنچه آنجاست نکوست
مغزاند همه مپندار تو ایشان را پوست
با طبع مخالفان موافق نشود
هرگز نشود فرشته با دیوان دوست
شعر ترکی آذربایجانیم
ساربانا بار بگشا زاشتران
شهر تبریز است و کوی دلبران
شعشع عرشی است این تبریز را
فرّ فردوسی است این پالیز را
شعر در مورد آذربایجان
هر زمانی موج روح انگیز جان
از فراز عرش بر تبریزیان
شعر عاشقانه آذربایجانی
هر آنکس که چو من آشنای تبریز است
به هرکجا که رود در هوای تبریز است
کجا روم به تفرج که روح عاشق من
اسیر این همه لطف و صفای تبریز است
سبک شعر آذربایجانی
فراز کوه دل انگیز ارغوانی رنگ
جهان گمشده زیر لوای تبریز است
چراغهای شب از دور چون جزیره نور
نشان روشن آتش سرای تبریز است
شعر کودک آذربایجانی در نود
نسیم باغ گلستان صفای شاه گلی
مدام باد که عشرت فزای تبریز است
چه حالت است در آن ابر سرخ فام غروب
که چون کبوتر دل در فضای تبریز است
شعر لالایی آذربایجانی
قسم به خرمن گلهای زرد دشت مغان
که خار حادثه دائم به پای تبریز است
چه حسنها که نهان مانده در غبار سیاه
چه غنچهها که به گل خانههای تبریز است
متن شعر آذربایجان مارالی
عروس شهر توئی ای بهشت روی بخند
که خندههای تو خاطرگشای تبریز است
چه خوش بود که شبی از شراب خانه تو
چنان خورم که ندانم کجای تبریز است
شعر ترکی آذربایجان
تو گاه گاه سفر کن که فتنه بنشیند
که حسن روی تو دائم بلای تبریز است
نگاه چشم تو تنها نه دل ز مفتون برد
که این کرشمۀ خوش دل ربای تبریز است
شعر ترکی آذری
شهر تبریز است و مشگین مرز و بوم
کوی شمس و کعبه ملای روم
گر هوای کعبه داری یا که دیر
کاروانا رو که آبشخور بخیر
شعر ترکی آذربایجان
شهر تبریز است و پیر روزگار
سرگذشت او بهین آموزگار
ای که رخت از خانه ات بیرون فتاد
همت پاکان به همراه تو باد
شعر ترکی آذربایجان شرقی
شهر تبریز است و مهد انقلاب
آشیان شیر و شاهین و عقاب
به مهر از قدم مینهی یا به خشم
برو ای مسافر قدم روی چشم
شعر در مورد آذربایجان
شهرتبریز است وجان قربان جانان میکند
سرمه ی چشم از غبار پای مهمان میکند
ای که بار از شهر جانان بسته ای
بار خود با رشته ی جان بسته ای
کتاب شعر ترکی آذربایجانی
شهر تبریز است و ، خاکش تربت مردانگی
مردمانش سرو قامت ،اسوه آزادگی
به چه شیرین است زبانش ، ترکی شیرین سخن
من که می نازم به نامش ، با تمام بندگی
شعر به زبان ترکی آذربایجانی
شهر تبریز است و ،شهر صائب و قطران ها
شهریارش به چه زیبا گوید و ، با سادگی
شهر تبریز است و ، شهر عارف و علامه ها
جعفری و شمس تبریز ، با همه دلدادگی
شعر درمورد آذربایجان شرقی
شهر تبریز است و ، تاریخ در دلش جا کرده خوش
فخر تاریخ است و اما ، با همه افتادگی
شهر تبریز است و ، یادش مونس جانم شده
می نوازد چون نسیمی که ، بیارد عشوه گی
شعر محلی آذربایجان شرقی
تا تو بستی بار تبریز، ای پسر
بر دلم کوه سهندی بسته ای
شعری درمورد آذربایجان شرقی
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است
شعر شهریار در مورد آذربایجان شرقی
عاقبت شیراز و تبریز و عراق
چون مسخر کرد وقتش در رسید
شعر ترکی در مورد آذربایجان شرقی
اگر میانه و تبریز و اردبیل افتاد
به دست غیر، چو گنجی به دست راهزنی
شعر درباره ی استان آذربایجان شرقی
سرود آبشار دلکش پس قلعه ام در گوش
شب پائیز تبریز است در باغ گلستانم
شعر ترکی در مورد آذربایجان غربی
تو هم به شعشعه وقتی به شهر تبریز آی
که شهریار ز شوق و طرب کنی لبریز
شعر درباره آذربایجان غربی
در بهار سرخ رویی همچو جنت غوطه داد
فکر رنگین تو صائب خطه تبریز را
شعر های آذربایجان غربی
ز حسن طبع تو صائب که در ترقی باد
بلند نام شد از جمله شهرها تبریز
شعر درمورد آذربایجان غربی
از تبریز شمس دین روی نمود عاشقان
ای که هزار آفرین بر مه و آفتاب ما
شعر درمورد آذربایجان شرقی
در عوض عبیر جان در بدن هزار سنگ
از تبریز خاک را کحل ضیای نفس ما
شعر محلی آذربایجان شرقی
خورشید حقایق ها شمس الحق تبریز است
دل روی زمین بوسد آن جان سمایی را
شعری درمورد آذربایجان شرقی
شمس الحق تبریزی از بس که درآمیزی
تبریز خراسان شد تا باد چنین بادا
شعر شهریار در مورد آذربایجان شرقی
همچو دریاییست تبریز از جواهر و ز درر
چشم درناید دو صد در ثمین تبریز را
شعر در مورد آذربایجان
شمس تبریز تویی واقف اسرار رسول
نام شیرین تو هر گمشده را درمان باد
شعر درباره ی استان آذربایجان شرقی
شمس تبریز تویی صبح شکرریز تویی
عاشق روز به شب قبله پنهان چه کند
شعر ترکی در مورد آذربایجان غربی
ز لوح عشق نبشتیم این غزل ها را
به شمس مفخر تبریز از این غلام برید
شعر درباره آذربایجان غربی
ز سوی تبریز آن آفتاب درتابد
شوند زنده ذرایر مثال نفخه صور
شعر های آذربایجان غربی
زنار گسستیم بر قیصر رومی
تبریز ببر قصه که در روم رسیدیم