شعر در مورد اسم هدیه
شعر در مورد اسم هدیه ,شعر درباره اسم هدیه,شعر درمورد اسم هدیه,شعر اسم هدیه,شعر برای اسم هدیه,شعر به اسم هدیه,شعر باسم هدیل,شعر درباره اسم هدیه,شعر درمورد اسم هدیه,شعری برای اسم هدیه,شعری به اسم هدیه
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم هدیه برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
بار اول که دیدمت
هدیه ام برایت چه بود؟
بجز زخم های کهنه
شعر در مورد اسم هدیه
چشمهایت را ببند
آغوشی از آن دورها
برایت هدیه آورده ام
شعر درباره اسم هدیه
برای چشم به خوبی زیبایی
برای گوش به خوبی لالایی
و برای دل به خوبی هدیه …
تو از کجا میآیی ای پری؟
شعر درمورد اسم هدیه
بهار
هدیه ی صورتی تو
به گلبرگ کوچکی ست
که از رنگ پیراهنش خسته می شود
و نمی داند چکار کند.
شعر اسم هدیه
هدیهام از تولد، گریه بود
خندیدن را تو به من آموختی
شعر برای اسم هدیه
دوستم بدار!
نه با تبسمی عاشقانه و هدیه ای به رسم تولد
نه با نوشتن نامم در خاطراتت
و نه با ترسیم تصویرم بر دیوار اتاقت
شعر به اسم هدیه
بهر توام می کشند، هدیه من روی تو
جلوه به عاشق بده، هدیه بده یا مده
شعر باسم هدیل
هدیه پای تو زر بایستی
رشوه رای تو زر بایستی
شعر درباره اسم هدیه
مرتضی صولتا سوی قنبر
هدیه چون مرتضی فرستادی
شعر درمورد اسم هدیه
بحر هدیه همی کند لؤلؤ
کوه تحفه همی دهد گوهر
شعری برای اسم هدیه
تحفه بس بدیعی از گردون
هدیه بس شریفی از گیهان
شعری به اسم هدیه
آیت حسنی و رویت هدیه دلها بس است
بر لب شنگرف فام این رنگ زنگاری مکن
شعر در مورد اسم هدیه
جانی ست مرا هدیه، منمای چنان رویم
کاندازه من نبود تعظیم جمال تو
شعر درباره اسم هدیه
دلا، چو هدیه جان پیشکش نخواهی کرد
بر آستانه سلطان عشق بار مجوی
شعر درمورد اسم هدیه
پیش او مار و مرغ در صف جنگ
تحفه و هدیه از برای نثار
شعر اسم هدیه
گفتم کز بهر خرج هدیه پذیرد ز من
عارض سیمین تو این رخ زرین سلب
شعر برای اسم هدیه
نزل عشقت جان شیرین آورم
هدیه زلفت دل و دین آورم
شعر به اسم هدیه
عذر من دانید کاینجا پای بست مادرم
هدیه جانم روان دارید بر دست صبا
شعر باسم هدیل
جان مرا هدیه کرد بوی سر زلف یار
از نفحات ربیع در حرکات صبا
شعر درباره اسم هدیه
هدیه پارنج طبیبان به میانجی بنهید
خواب بیمار پرستان به سهر باز دهید
شعر درمورد اسم هدیه
عادت بود که هدیه نوروزی آورند
آزادگان به خدمت بانو ز هر دیار
شعری برای اسم هدیه
هدیه بر دل رسان تحفه سوی لب فرس
قول سبک روح راست رطل گران پشت خم
شعری به اسم هدیه
مصطفی استاده خوان سالار و رضوان طشت دار
هدیه دندان مزد خاص و عام یکسان آمده
شعر در مورد اسم هدیه
به حکم هدیه نوروزی آسمان هر سال
تبرک از شرف آوردی آستانش را
شعر درباره اسم هدیه
مگر که هرچه شرف داد پای پیش کشید
کنون بقای ابد هدیه داد جانش را
شعر درمورد اسم هدیه
انس و پریش چون ملک زله ربای مائده
دام و ددش چو مورچه هدیه فزای مملکت
شعر اسم هدیه
من این تحفه طرازیدم به دندان مزدشان آری
عروس آخر چو هدیه دید دانم روی بگشاید
شعر برای اسم هدیه
بنفشه زی تو فرستادم و خجل ماندم
که گل کسی نفرستد به هدیه زی گلشن
شعر به اسم هدیه
گر هزاران جان لبش را هدیه آرم گویدم
نزد عیسا تحفه چون آری همی انجیل را
شعر باسم هدیل
هدیه شان رد مکن انگار که پای ملخی
گله مور همی پیش سلیمان آرند
شعر درباره اسم هدیه
از برای هدیه معنی و کدیه زندگی
بنده درگاه تو جان جوان و عقل و پیر
شعر درمورد اسم هدیه
همیشه منتظرم هدیه هدایت را
ولیک مهدی در مهد نیست منتظرم
شعری برای اسم هدیه
در حوصله تنگ تو زین بیش نگنجد
این هدیه چو دادند نخواهند جزایی
شعری به اسم هدیه
بس در خیال هدیه فرستاده ام به تو
بی خوان و خانه حسرت مهمان کشیده ام
شعر در مورد اسم هدیه
دیر آمدن هدیه رحمت ز گرانی است
نومید مشو کام تو گر دیر برآید
شعر درباره اسم هدیه
هدیه ما تنگدستان را به چشم کم مبین
ازمروت بر سر خوان تهی سرپوش باش
شعر درمورد اسم هدیه
خیز شاها! که رسولان شهان آمده اند
هدیه ها دارند آورده فراوان و نثار
شعر اسم هدیه
جایی رساندت که بدرگاه تو
از روم هدیه آرند، از چین نثار
شعر برای اسم هدیه
شهریست پر بشارت ازین کار و هر کسی
سازد همی ز جان وزدل هدیه بشیر
شعر باسم هدیل
اگر نهاد سر خدمت تو روی نهاد
ز هدیه های تو بسیار گنج آبادان
شعر به اسم هدیه
از روم رسیده بر تو هدیه رومی
و آورده ز بلغار ترا باز شکاری
شعر درباره اسم هدیه
ای کت به تحفه تاج سپارد همی تکین
ای کت به هدیه باج فرستد همی ینال
شعر درمورد اسم هدیه
با خداوند چه نیرنگ دگر کردستی
کت چنین هدیه فرستاد مکافات گناه
شعری برای اسم هدیه
کدام دولت پیدا شد از کواکب سعد
که آن سپهر بر تو به هدیه نفرستاد
شعر درمورد اسم هدیه
کدام دولت و نعمت گمان بری که فلک
به وجه هدیه و تحفه بر تو نفرستاد
شعری برای اسم هدیه
نور تحفه کرد سوی مهر پرتابش سها
آب هدیه برد نزد بحر بی پایان شمر
شعری به اسم هدیه
تو مر این هدیه را تباه مکن
از دگر جنس هیچ هدیه مبر
شعر در مورد اسم هدیه
رسید عید همایون شها به خدمت تو
نهاده پیش تو هدیه نشاط لهو و سرور
شعر درباره اسم هدیه
تحفه و هدیه منت همه روز
درج در و طویله مرجان
شعر درمورد اسم هدیه
ز من نثاری پندار و هدیه انکار
هر آن قصیده که نزدیک تو فرستم من
شعر اسم هدیه
من این قصیده همی گفتم و همی گفتم
چگونه هدیه فرستم به بوستان راسن
شعر به اسم هدیه
زین چرخ که خوش زشت و رویش نیکوست
نالم که چنین مرا همی هدیه اوست
شعر برای اسم هدیه
بر در او میکشم جان ز پی تحفه لیک
هدیه این بینوا لایق درگاه نیست
شعر درباره اسم هدیه
در هدیه دهد چشم چنان لعل لبی را
رخ زر زند از بهر چنین سیمبری را
شعر باسم هدیل
چو آن کان کرم ما را شکارست
به هر دم هدیه ما را ده هزارست
شعر درمورد اسم هدیه
چشم کشید خنجری لعل نمود شکری
بو که میان کش مکش هدیه به آشنا رسد
شعری برای اسم هدیه
سلام خشک نباشد خصوص از شاهان
هزار خلعت و هدیه ست با سلام علیک
شعری به اسم هدیه
همره یعقوب شدم فتنه آن خوب شدم
هدیه فرستد به کرم یوسف جان پیرهنم
شعر در مورد اسم هدیه
عاشق هدیه نیم عاشق آن دست توام
سنقر دانه نیم ایبک بند دامم
شعر درباره اسم هدیه
غیر از جواب خشک ندارد نتیجه ای
آن را که هدیه ای نبود جز سلام خشک
شعر درمورد اسم هدیه
هست امید که نومید ز غفران نشویم
ما که با هدیه مقبول گناه آمده ایم
شعر اسم هدیه
نثر تو نعش و ثریا نظم توست
هدیه نعشی و ثریائی فرست
شعر برای اسم هدیه
بدن تنهاخور آمد روح مؤثر
که جان هدیه کند ایثار از این سو
شعر به اسم هدیه
پیرهن یوسفی هدیه فرستی به ما
تا بدرد آفتاب پیرهن زرکشی
شعر باسم هدیل
گفت بادست گر در او بوییست
هدیه تو بود که گلزاری
شعر درباره اسم هدیه
هرکی دل دارد آیینه کند آن دل را
آینه هدیه بدان یوسف کنعان آرید
شعر درباره اسم هدیه
این را اگر ننوشی در مرحمت نکوشی
ترجیع هدیه آرم باشد کزان بجوشی
شعر درمورد اسم هدیه
ای لعل لبت توانگری عمر دراز
یک هدیه از آن لعل به قوال انداز
شعر اسم هدیه
اینجا ز بهر آن ز خدائیت بهره داد
کاین گوهر شریف مر آن هدیه را سزاست
شعر برای اسم هدیه
اینجا ز بهر آن ز خدائیت بهره داد
کاین گوهر شریف مر آن هدیه را سزاست
شعر به اسم هدیه
از آن داماد کایزد هدیه دادش
دل دانا و صمصام و کف راد
شعر باسم هدیل
هدیه نیابی ز کس تو جز که زحجت
حکمت چون در و پند سخته به معیار